شیــل

یادداشت‌های حسن علیزاده شیل‌سر

۲۰ مطلب با موضوع «یادداشت آزاد» ثبت شده است

چرا به طب سنتی اعتقاد ندارم؟

چندی پیش از تصمیم غلط استیو جابز می‌خواندم و تأخیر غیرقابل جبرانی که در جریان درمانش رخ داد. (اینجا) پس از آن تصمیم گرفتم تا در یادداشتی کوتاه به ایرادات وارد بر روش‌های درمانی جایگزین بپردازم. طب سنتی، طب ایرانی، طب اسلامی، نام‌های گوناگونی برایش ذکر کرده‌اند ولی در ماهیت یکی است و در این متن به علت رواج بیشتر از همان عنوان «طب سنتی» استفاده می‌کنم. دلایلی که در این یادداشت عنوان می‌کنم صرفا ناشی از تجربه و درک شخصی بوده و به هیچ عنوان ادعای دارا بودن داده‌های پژوهشی ندارد.

  • ۱ نظر
    • پنجشنبه ۲۰ آبان ۱۴۰۰

    جهان هم نگردد ز شیران تهی

    این روزها چشمان نگران بسیاری به افغانستان است. آنجا که طالب‌ها پس از بیست سال وحشت‌افکنی و ترور، دوباره بر سریر قدرت نشسته و با خیالی آسوده از نبود رقیب قدرقدرتی، پیام صلح و خویشتنداری سر می‌دهند! همانانی که با حمله به بیمارستان‌ها، مساجد، مدارس و دانشگاه‌ها، نه حرمت خون هم‌وطن نگاه داشتند و نه به کودکان و دانش‌آموزان رحم کردند. باید هم این‌گونه در کناری بنشینند و به ریش دیگران بخندند، به هر حال به پشتوانه‌ی دشمن قسم خورده‌شان امریکا، پشت میز مذاکره نشستند، وجهه‌ای و مشروعیتی برای خود دست‌وپا کردند؛ و اکنون از همان اتاق رییس‌جمهور فراری، مقابل دوربین خبرگزاری‌ها، غنایم به جا مانده از خروج آمریکایی‌ها را شماره می‌کنند و به جهانیان می‌گویند: «نگران نباشید، ما فرق کرده‌ایم»!

  • ۰ نظر
    • جمعه ۱۹ شهریور ۱۴۰۰

    از رنجی که می‌بریم

    به هر طرف که سر می‌چرخانیم می‌بینیم یا کسی خود به کرونا مبتلا شده یا آنکه عزیزی را به‌خاطر کرونا از دست داده. چه زمانی از این همه مصیبت و سیاهی رهایی می‌یابیم، معلوم نیست. دیروز متوجه تغییر عکس پروفایل یکی از دوستانم شدم که «انا لِله و انا الیه راجعون» نوشته بود؛ برایش پیام گذاشتم، چند ساعتی گذشت، خبری نشد، تماس گرفتم، صدایی ناآشنا پاسخ داد: «الان امکان صحبت نداره، حالش اصلا خوب نیست، بستری شده». گفتم نگران شدم، شما اطلاعی دارید کی فوت کرده؟ صدای ناآشنا گفت: «پسرخاله‌ی ایشون بودن، مربی فوتبال که شوربختانه مبتلا به کرونا شدن و فوت کردن».

  • ۰ نظر
    • دوشنبه ۱ شهریور ۱۴۰۰

    خیلی دور، خیلی نزدیک

    بهار ۹۹

    «مامان گوشی رو خوب نگه دار، من چیزی نمی‌بینم، الان داری سقف رو نشون می‌دی!»

    «بابا رو که می‌خوای نشون بدی گوشی رو بر نگردون، می‌تونی از سمت چپ، پایین رو لمس کنی با دوربین پشتی ... داشتم مثلا توضیح می‌دادما! الان تصویر بابا نصفه هست!»

    ...

    تابستان ۹۹

    «مامان خودت تماس گرفتی؟»

    «تصویر که برعکس می‌شه رو اون تصویر کوچیکه بزنی دوباره درست می‌شه ... چی شد قطع شد که!»

    ...

    پاییز ۹۹

    مادرم: «حسن استوری اینستاگرام چیز جدیدی گذاشتی؟ حاج خانم می‌گفت عکست رو کنار جلد یه کتاب دیده»

    مادرم: «حسن‌جان پست جدیدت رو کیا لایک کردن؟»

  • ۰ نظر
    • جمعه ۵ دی ۱۳۹۹

    چرا میل به سرزنش قربانیان داریم

        

       

    دختری از خانه فرار کرد

    پیدایش کردند و به خانه برش گرداندند

    خانه برایش امن نبود

    وی در همان خانه و در بستر خوابْ به قتل رسید

    قاتل پدرش بود ...

    دخترک ماجرای ما تخیلی نیست، فیلم نیست، واقعیتی است که این روزها کام بسیاری از شنیدنش تلخ شده. آنچه خواندید مختصر حکایتی بود از روزهای پایان زندگی رومینا اشرفی، مقتول به دست پدرش. شاید بسیار از قتل‌های ناموسی و کودک‌همسری گفته و شنیده شده؛ ولی آنچه در این یادداشت قصد دارم بدان بپردازم عادت خیلی‌هاست در سرزنش قربانی

    صبح تعدادی از پست‌های مربوط به این حادثه را در اینستاگرام می‌خواندم، بودند افرادی که نوک حمله را به سمت رومینا نشانه گرفته و زیر پوستینی از منطق، خواهان درک شرایط روحی پدرش بودند! خواهان درک قاتلی که فرزند چهارده‌ساله‌اش را در خواب به شکل فجیعی کشته!

  • ۰ نظر
    • سه شنبه ۱۳ خرداد ۱۳۹۹

    کرونا زنانه هست یا مردانه؟

    هم‌زمان با شیوع کرونا تقریبا هر دفعه که برای خریدهای ضروری بیرون می‌رفتم، متوجه می‌شدم به‌طور میانگین زنان بیشتر از مردان از ماسک و دستکش استفاده می‌کنند.  گاهی ذهنم را درگیر چرایی‌اش می‌کرد ولی چون جامعه آماری مناسبی نداشتم، نمی‌توانستم نظری را که تنها به‌صورت چشمی و آن هم در منطقه‌ای محدود به‌دست آمده، به دیگر افراد و مناطق بسط بدهم.

    تا اینکه چند روز پیش مطلبی از ان‌بی‌سی نیوز درباره‌ی دونالد ترامپ می‌خواندم که درش عنوان شده بود: «ترامپ به اطرافیان و نزدیکانش گفته ماسک نمی‌زند چون می‌ترسد چهره‌ای مضحک پیدا کند و مورد تمسخر قرار گیرد!» با توجه به ابعاد شخصیتی دونالد ترامپ یا بهتر است بگویم «تیپ شخصیتی خاص وی»، برایم جالب شد که نکند چنین برداشتی از ماسک، به جنسیت فرد یا الگوی هنجاری خاصی هم مربوط باشد.

  • ۰ نظر
    • شنبه ۲۰ ارديبهشت ۱۳۹۹

    چرا نیروی متعادل‌کننده جهان مزخرف است؟

    چندی پیش پست اینستاگرام یکی از دوستان را می‌خواندم که در مورد دلایل شیوع کرونا نوشته بود. ایندوست عزیز با وام گرفتن مفهوم «نیروهای متعادل‌کننده طبیعت» از اوشو، معتقد بود که دنیا هر چه بیشتر به سمت هرج‌ومرج و تحرک پیش می‌رفته و جهان یا به‌عبارتی طبیعت، خواسته جوامع شلوغ را از طریق این ویروس به‌طور غیرمستقیم، دمی هم که شده به یک‌جانشینی و احیانا تفکر وادار کند! جدای از اینکه هیچ‌وقت نظرات شخصی مثل اوشو برایم جذابیتی نداشته و این‌گونه نظرات را بیشتر نوعی کلاشی می‌دانم تا واقعیات (فکت‌های) متقن و علمی؛ خواستم نیمچه تحقیقی هم کنم درمورد آنچه به‌عنوان «نیروی متعادل‌کننده جهان» عنوان شده بود.

  • ۰ نظر
    • يكشنبه ۱۰ فروردين ۱۳۹۹

    اثر بومرنگی امپریالیسم

    هجوم مردم به فروشگاه‌ها و غارت مواد غذایی و بهداشتی، درگیری چند نفر بر سر یک دستمال توالت و نایاب شدنش در برخی از کشورهای غربی، قفسه‌های خالی از مواد ضدعفونی کننده و درخواست عاجزانه مسئولین از مردم در جهت اطمینان‌بخشی و حفظ آرامش؛ این‌ها و بیش از این‌ها صحنه‌هایی بود که طی این چندروزه در فضای مجازی دست‌به‌دست می‌شد. برای ایرانیانی که هر روزنه زیر پروپاگاندای رسانه‌های جورواجور در هت نوعی از سیاه‌نمایی و خودتحقیری قرار دارند، دیدن چنین صحنه‌هایی عجیب و گاه حتی جالب بود!

  • ۰ نظر
    • چهارشنبه ۲۸ اسفند ۱۳۹۸

    خواب دیدم

    می‌گویند احساس آدمی در خواب‌هایش عمیق‌تر می‌شود. گویی در خواب، حس‌مان خالص‌تر و عریان‌تر است. در خواب‌هایمان خودِ خودمان می‌شویم؛ نه زاییده‌هایی که روزمرگی‌های زندگی برایمان به همراه داشته.

    من خواب دیدم که از تمام خانه‌هایی که تابه‌حال در آن‌ها زندگی کرده‌ام، داشتم خداحافظی می‌کردم. نمی‌توانم بگویم صحنه‌ی غم‌انگیزی بود؛ ولی دلبستگی عجیبی داشت. یادم هست در خواب به خودم یادآوری می‌کردم که تو در تمامی این خانه‌ها خاطرات خوبی داری؛ و این دقیقا همان یادآوری‌ای بود که وقتی آخرین خانه‌ی دوران دانشجویی‌ام را در اردبیل ترک می‌کردم و همراه با نیم‌چه اثاثیه‌ای که بار ماشین کرده بودم، به خودم تذکر می‌دادم. از ترس دلتنگی بود؟ شاید.

  • ۰ نظر
    • چهارشنبه ۷ اسفند ۱۳۹۸

    زیباکلام اینجا، زیباکلام اونجا، زیباکلام همه جا

    پیش از هر چیز و برای مبرا کردن نوشته از هرگونه شائبه‌ای، می‌بایست خاطرنشان کنم که بله درست حدس زدید. عنوان این جستار یادآور شخصیت کارتونی مشهور و البته دوست‌داشتنی چند دهه پیش به نام «زبل خان» است. اگر در ذهنتان این جمله یعنی زبل خان اینجا، زبل خان اونجا، زبل خان همه‌جا تداعی شده، مشکلی ندارم، شاید چون در ذهن من هم همین‌طور بوده. زبل خان یک شکارچی همیشه شکست‌خورده بود که در پیش‌بینی رفتار شکارهایش اشتباه می‌کرد، بااین‌وجود چیزی که زبل خان را زنده نگه می‌داشت و پیش می‌برد روحیه ریسک‌پذیر و اعتمادبه‌نفسش بود. خودشیفته هم بود؟ بله مسلماً دوستانی که با این شخصیت فرهیخته کارتونی زمان نه‌چندان دورمان آشنا هستند نیک می‌دانند که شخصیت‌پردازی زبل خان بر پایه صحبت‌های خودستایانه‌اش شکل گرفته بود.

  • ۰ نظر
    • جمعه ۲۶ مهر ۱۳۹۸