به هر طرف که سر می‌چرخانیم می‌بینیم یا کسی خود به کرونا مبتلا شده یا آنکه عزیزی را به‌خاطر کرونا از دست داده. چه زمانی از این همه مصیبت و سیاهی رهایی می‌یابیم، معلوم نیست. دیروز متوجه تغییر عکس پروفایل یکی از دوستانم شدم که «انا لِله و انا الیه راجعون» نوشته بود؛ برایش پیام گذاشتم، چند ساعتی گذشت، خبری نشد، تماس گرفتم، صدایی ناآشنا پاسخ داد: «الان امکان صحبت نداره، حالش اصلا خوب نیست، بستری شده». گفتم نگران شدم، شما اطلاعی دارید کی فوت کرده؟ صدای ناآشنا گفت: «پسرخاله‌ی ایشون بودن، مربی فوتبال که شوربختانه مبتلا به کرونا شدن و فوت کردن».

و امروز صبح که با پیرایشگرم «آقا موسی» تماس گرفتم تا ببینم وقتش آزاد است یا نه، کمی با تأخیر جواب داد و آن هم با تنگی نفس و سرفه. فهمیدم که ایشان هم مبتلا شده ولی کمی بعد بغضش ترکید و گفت: «دکترجان دخترم ... دخترم رفت ... دخترم از دست رفت ...» برای چند لحظه در بهت بودم، نمی‌دانستم چه بگویم، سکوت کردم. بعد متوجه شدم در این چند ثانیه سکوت، ناخوداگاه فقط می‌گفتم: «وای ... وای». خودم را جمع‌وجور کردم و گفتم ببخشید من اطلاعی نداشتم، کِی فوت کردن؟ گفت: «امروز هفتمشه».

من همیشه در تسلیت گفتن ضعف دارم، این‌جور مواقع انگار مسئولیتی روی دوشم حس می‌کنم که باید با گفتن جمله‌ای، تسلی خاطری برای آن فرد باشم، حتی شده اندکی. حالا پشت تلفن و این خبر ناگهانی. به گفتن اینکه: «تسلیت عرض می‌کنم، خداوند بهتون صبر بده» بسنده کردم. چیز بیشتری هم در چنته نداشتم که بگویم. هم مایل بودم به صحبت کردن با آقا موسی ادامه دهم و همدردی بیشتری ابراز کنم؛ و هم اینکه دلم می‌خواست هر چه سریع‌تر خداحافظی کنم تا بلکه این بار تسلیت گفتن و همدردی از روی دوشم برداشته شود.

بعد از خداحافظی به این فکر می‌کردم که جمله‌ی «بقای عمر شما» چه جمله‌ی مسخره‌ای می‌تواند باشد! یعنی واقعا چه کسی حاضر است تا عمر ازدست‌رفته‌ی عزیزش، باقی عمر خودش باشد، آن هم وقتی که آن عزیز، فرزند دلبندش باشد ... چه خیال خامی!

نمی‌دانم تا کی باید رنج بکشیم، غمگین باشیم و نگران. به جایی رسیدیم که توقع‌مان دیگر نه بالا بردن کیفیت زندگی که خود زنده بودن شده؛ تلاش برای آنکه دوام بیاوریم، به بعدش دیگر فکر نمی‌کنیم، فعلا فقط باید دوام بیاوریم ...

...

پی‌نوشت: عنوان این پست از مجموعه داستان کوتاه «از رنجی که می‌بریم» اثر جلال آل احمد اقتباس شده است. در این مجموعه داستانْ وضعیت دشوار زندانیان سیاسی پیش از انقلاب در قالب روایاتی بیان گردیده است.