دختری از خانه فرار کرد

پیدایش کردند و به خانه برش گرداندند

خانه برایش امن نبود

وی در همان خانه و در بستر خوابْ به قتل رسید

قاتل پدرش بود ...

دخترک ماجرای ما تخیلی نیست، فیلم نیست، واقعیتی است که این روزها کام بسیاری از شنیدنش تلخ شده. آنچه خواندید مختصر حکایتی بود از روزهای پایان زندگی رومینا اشرفی، مقتول به دست پدرش. شاید بسیار از قتل‌های ناموسی و کودک‌همسری گفته و شنیده شده؛ ولی آنچه در این یادداشت قصد دارم بدان بپردازم عادت خیلی‌هاست در سرزنش قربانی

صبح تعدادی از پست‌های مربوط به این حادثه را در اینستاگرام می‌خواندم، بودند افرادی که نوک حمله را به سمت رومینا نشانه گرفته و زیر پوستینی از منطق، خواهان درک شرایط روحی پدرش بودند! خواهان درک قاتلی که فرزند چهارده‌ساله‌اش را در خواب به شکل فجیعی کشته!

عکس از: npr.org

«حتما کاری کرده بود دیگه»، «تقصیر خودشه، می‌خواست با پسره فرار نکنه»، «خب پدرش چطور می‌تونست این ننگ رو تحمل کنه، فکر آبروشو کردین؟»، «من هم‌سنش بودم عمو پورنگ می‌دیدم :)))» ... چنین جملاتی منحصر به این واقعه نبوده و نیست؛ حتی در موارد جزیی و کوچه‌بازاری مثل متلک گفتن، جیب‌بری یا خرید گران یک جنس از مغازه هم شاهدش هستیم. اینکه بار تقصیر متلک شنیدن، دزدی و خرید گران یک جنس نه به دوش «متلک‌گو»، «شخص دزد» و «فروشنده‌ی گران‌فروش»؛ بلکه به دوش قربانی انداخته می‌شود.

«می‌خواست حجاب‌شو بهتر رعایت کنه»، «گوشیتو کجا گذاشته بودی که دزد زدش»، «قیمت روی جنس رو نگاه نکردی، مگه سواد نداری بخونی؟»

اما این نوع سرزنش قربانی از چه چیزی ناشی می‌شود؟

۱. جهان عادلانه است

در ذهن برخی افراد این امر جاافتاده که در جهانی عادلانه زندگی می‌کنیم. عادلانه بودن برای‌شان بدین معناست که اتفاقات بد برای افراد بد رخ می‌دهد و اصلا امکان ندارد منی که همیشه آسته برو آسته بیا راه رفته‌ام، درگیر حادثه‌ای بد بشوم! چنین تفکری باعث می‌شود که فرد فکر کند جهان بر اساس قانونی یک خطی اداره می‌شود: «از همون دست که بدی از همون دست پس می‌گیری»

متلک شنیدی؟ لابد قبلا کاری کردی که طرف تحریک‌شده متلک گفته

رییست تو محل کار دست‌‌مالیت کرده؟ چی تنت بود اون موقع؟ چرا واسه من اتفاق نیفتاد؟

هر روز سر کرایه تاکسی بحث می‌کنی؟ ای بابا فکرتو عوض کن بذار راننده‌های خوب سر راهت قرار بگیرن

سرزنش قربانی بر اثر فرض عادلانه بودن جهان تمامی ندارد، این رشته را می‌توان در هر موقعیت جغرافیایی یا فرهنگی و مذهبی بسط و گسترش داد.

چه باید کرد؟

کمی هم تقدیرگرایی بد نیست. معمولا ما آدم‌ها عادت کرده‌ایم که یا از این ور بوم بیفتیم یا آن ورش! یا همه‌چیز و هر اتفاقی را به تقدیری که بر پیشانی هر کسی از روز ازل نوشته‌شده، نسبت می‌دهیم یا آنکه هر سرنوشتی را در کف دستانش می‌جوییم.

«چو قسمت ازلی بی حضور ما کردند / گر اندکی نه به وفق رضاست خرده مگیر»

در مقابل:

«چرخ بر هم زنم ار غیر مرادم گردد / من نه آنم که زبونی کشم از چرخ فلک»

تعادل میان تفکر تقدیرگرایی و اختیارگرایی می‌تواند یکی از راه‌حل‌های موجود برای پرهیز از سرزنش قربانی باشد.

گوشیتو دزد زد؟ ای بابا پیش میاد واسه همه

متلک شنیدی؟ اصلا یه روزایی این‌طوری می‌شه، تقصیر تو نیست.

رییست بهت بد نگاه می‌کنه؟ آخه تو اون شرکت بزرگی اد همین آدم مریض باید به پستت بخوره!

به همین سادگی می‌توانیم بار گناه یا سرزنش را از روی دوش فرد قربانی برداریم. ذهن که سبک‌تر شد، مسیر پیش‌رو برای پیشگیری چنین حوادثی هم شفاف‌تر عمل می‌کند؛ زیرا به جای آنکه درگیر جمع‌آوری ادله برای بری کردن خود از اشتباه شود، فقط به پیش‌گیری این اتفاق در آینده می‌اندیشد، به‌همان میزانی که می‌تواند، نه بیشتر.

۲. می‌خواهم خیال خودم راحت باشد

نکته‌ای تلخی در این بین هست و آن اینکه فرآیند سرزنش قربانی همیشه از سوی افرادی با سوء‌نیت رخ نمی‌دهد، بسیاری هستند که حسن‌نیت هم دارند  ولی به فرایند سرزنش قربانی کمک می‌کنند. چنین افرادی در ذهنیت‌شان نوعی مکانیزم دفاعی برای خودشان ایجاد کرده و دیواری به دور خود کشیده‌اند تا خیال‌شان از بابت آسیب‌های زندگی راحت باشد.

«دزدگیر چرا نصب نکرده بود؟ من دزدگیر نصب کردم که هیچ، دوربینم کار گذاشتم»

«پسرت موقع دوچرخه‌سواری تصادف کرد؟ خب بابا الان که دیگه ده بیست سال پیش نیست، من اصلا اجازه نمی‌دم بچه‌ام بره بیرون دوچرخه‌سواری کنه»

در این مورد کار خیلی سخت می‌شود زیرا امنیت خیال از مهم‌ترین عناصر ذهنیت هر فردی است که به شکل ناخودآگاه شخص با آن درگیر است؛ کار وقتی مشکل‌تر می‌شود که به خانواده و فرزندان‌مان گره بخورد.

چه باید کرد؟

 به‌عنوان راه‌حل می‌توانیم کمی راحت‌تر بیندیشیم، نه از روی سهل‌انگاری بلکه بر اساس یافته‌های جدیدی که ترس از رخ‌دادن اتفاقی ناخوشایند برای فرزندان‌مان را نه به واقعیت‌های موجود بلکه به احساس عدم امنیت خودمان منتسب می‌کنند. بنابراین:

فرزندان‌تان را آزادتر بگذارید. دوچرخه‌سواری در پارک نزدیک خانه چه اشکالی دارد؟

به فرندان‌تان مسئولیت خریدهای جزیی را بسپرید.

توجه: البته این موارد باید با توجه به شرایط سنی کودک اتخاذ شوند.

۳. من که باور نمی‌کنم این کار ازش برمی‌امد، آدم خوبی بود 

در پژوهشی از سوی لورا نیمی، پژوهشگر فوق‌دکترای روان‌شناسی در دانشگاه هاروارد و لیان یانگ، استاد روان‌شناسی کالج بوستون که در پژوهش‌نامه‌ی پرسونالیتی اند سوشال سایکولوژی1 (۲۰۱۶) منتشر شد، از میان حدود ۹۹۴ شرکت‌کننده درباره‌ی موضوع سرزنش قربانی بررسی به عمل آمد. در این پژوهش به دلایلی اشاره شده از جمله ارزش‌های اخلاقی. طی این پژوهش به این نتیجه رسیدند که افرادی که پیوندهای قوی‌تری در رابطه با ارزش‌های اخلاقی جمع‌گرایانه از خود نشان می‌دهند، بیش از بقیه درگیر انگ زدن یا همان سرزنش قربانی می‌شوند و در مقابل آنانی که بیشتر ارزش‌های اخلاقی فردگرایانه دارند، کمتر به سمت آزار دیگری گرایش پیدا می‌کنند.

ذهن ما به طور تکاملی میل به طرفداری از آشنایان دارد.

«هر روز باهاش سلام و علیک داشتم، اصلا نمی‌خورد همچین آدمی باشه، ببین چی شده بود»

«آدم به خوش‌حسابی اون ندیدم، لابد خیلی اذیت شده بود که این‌طور واکنش نشون داده»

«عزیز من داریم درباره فامیل خودمون حرف می‌زنیما، بیست‌ساله می‌شناسمش، بعد میگی تجاوز کرده؟ اصلا و ابدا»

بر اثر زیست شناسی تکاملیْ ذهن ما تمایل به این دارد که کنج امنش را میان آشنایانش پیدا کند. هرچه این آشنایی عمیق‌تر باشد، پذیرش خلاف فرضیات خوش ذهنی ما هم سخت‌تر می‌شود. از حلقه‌ی نخست خانواده شروع می‌شود تا دوستان صمیمی، فامیل، همسایگان، همکاران شغلی و حتی هم‌شهری و هم‌زبانی و دیگر موارد بسط پیدا می‌کند. بنابراین یک فرض نادرست می‌تواند منجر به واکنش نادرست ما در قبال فرد قربانی و بردن بار گناه از روی دوش مجرم به دوش قربانی شود.

چه باید کرد؟

به‌طور مشخص در این زمینه مطالعه یا پژوهشی که به پاسخ قطعی رسیده باشد، ندیده‌ام ولی دو راه پیشنهاد می‌کنم:

الف) مطالعه رمان و دیدن فیلم

تجریه زیستی هر یک از ما محدود به روابطی محدود و از پیش تعیین‌شده است. هیچ‌کس نیست که بتواند به اختیار خود، خانواده‌اش را انتخاب کرده باشد. همین‌طور در مواردی چون مذهب اولیه، نژاد، زبان، قومیت و موارد مشابه. بنابراین آسان‌ترین راه برای آشنا شدن با دیگر فرهنگ‌ها و همچنین قرار دادن خودمان در موقعیت‌های مختلف، خواندن رمان و همین‌طور دیدن فیلم‌های خوب می‌تواند باشد.

ب) نمی‌دانم

اگر نمی‌توانید فرد آشنای خودتان را در موقعیت بدی که همه از آن صحبت می‌کنند قرار دهید، خب بهتر آن است که سکوت کنید و به گفتن این کلمه‌ی جادویی «نمی‌دانم» اکتفا کنید؛ در این‌صورت هیچ انتظاری هم از شما برای قضاوت کردن پیش نمی‌آید. شما راه خودتان را می‌روید و به قول معروف «هر کسی رو تو قبر خودش می‌خوابونن»

بنابراین چه خوب که گفتن نمی‌دانم را تمرین کنیم. با گفتن این کلمه، ذهنیت ما به تعادلی میان پیش‌فرض‌های خودمان و واقعیت‌های موجود می‌رسد. هر چیزی محتمل است، پس چه بهتر که:

چون غم و شادی جهان در گذر است / بهتر آن است که من خاطر خود خوش دارم

...

قتل‌های ناموسی منحصر به رومینا نیست، این نوع قتل‌ها از پشتوانه‌های محکمی که عمدتا فرهنگی هستند تغذیه می‌شوند. با تلاش برای عدم سرزنش قربانیان، گامی هر چند کوچک ولی مهم برای پیش‌گیری از وقوع چنین حوادث تلخی در آینده برداریم.


پی‌نوشت: در این یادداشت از این مقاله در وب‌سایت آتلانتیک هم استفاده شده است.

1Personality and Social Psychology Bulletin