شیــل

یادداشت‌های حسن علیزاده شیل‌سر

۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «معرفی کتاب» ثبت شده است

یک کتاب و چند فیلم

با آنکه در سال جدید ترجیحم آن بوده که هر هفته یا کمینه دو هفته یک بار مطلب بنویسم، از آخرین یادداشت وبلاگی‌ام یک ماه می‌گذرد؛ البته در این مدت مشغله‌ها و پاره‌ای بلاتکلیفی‌ها را بهانه کردم تا هم فیلم ببینم، هم کتاب و مجله بخوانم بلکه ذهنم لختی آرام بگیرد، ذهن که آزاد نباشد دست به قلم نمی‌رود، هر چند سوژه‌های زیادی دور و برش پرواز کنند! در این یادداشت چند تا از فیلم‌هایی را که دیدم و کتاب‌هایی را که خواندم معرفی می‌کنم، باشد تا مفید واقع شود!

  • ۰ نظر
    • جمعه ۱۲ مرداد ۱۴۰۳

    معرفی کتاب تبارشناسی جریان‌های سیاسی و آسیب‌شناسی احزاب در ایران

    این روزها نامزدهای چهاردهمین دوره‌ی ریاست جمهوری در نشست‌های گوناگون به ارائه نظرات و برنامه‌های خود مشغول‌اند، جدای از نقص‌های سازوکار شکلی نظام انتخاباتی در ایران، مسائلی چون کلی گویی، بیان مشکلات به جای ارائه‌ی راه حل‌ها و همچنین وعده و وعیدهای رنگ و وارنگ، فصل مشترک صحبت‌های ایشان است.
    چندی پیش یکی از دوستان در مورد عدم ارائه‌ی برنامه از سوی دکتر مسعود پزشکیان می‌پرسید، در پاسخ گفتم در نبود احزاب یا نباید انتظار ارائه‌ی برنامه‌ای مدون و منطقی از هیچ‌یک از نامزدها داشت یا آنکه به برنامه‌های اعلامی هم باید به دیده‌ی تردید نگریست. اصولا هر گونه برنامه‌ی مدون و قابل اعتماد در هر زمینه‌ای می‌بایست از دل گفتمان‌های درون حزبی بیرون بیاید و در تقابل و تضارب آرا با دیگر گفتمان‌ها، این مردم هستند که به داوری نشسته و از میان‌شان دست به انتخاب می‌زنند؛ اما ایجاد و قدرت گرفتن احزاب خود حکایت دیگری است ...

  • ۱ نظر
    • چهارشنبه ۲۳ خرداد ۱۴۰۳

    محدوده خون: هندسه یک جنایت خانوادگی

    «فرخشاد لیستر پسر احمد لیستر، از دیروز به خانه مراجعت نکرده و مفقود شده است، از شهربانی درخواست می‌شود تا با بسیج نیروهایش، هر چه سریع‌تر در جست‌وجوی خبر یا نشانی از فرخشاد باشد.»

    ...

    «محدوده خون: هندسه یک جنایت خانوادگی» عنوان یکی از سه کتابی است که نشر خوب با نام «مجموعه بازپرسی» منتشر کرده و در هر کدام از آن‌ها به بازخوانی پرونده قتلی می‌پردازد که سال‌ها پیش روی داده و اصحاب رسانه و اذهان عموم را به خود مشغول کرده بود. پیش از این کتاب «می‌توانی مرا بکشی» را از این سه‌گانه خوانده بودم که در آن پرونده قتل منیژه دختر جوان ارتشبد حجازی (رئیس ستاد مشترک ارتش شاهنشاهی) به دست نامزدش انوشیروان رزاق منش در سال ۱۳۵۲ مورد بازخوانی قرار گرفته بود.

  • ۰ نظر
    • جمعه ۴ خرداد ۱۴۰۳

    ابری به دشت خاطره می‌بارد

    «به سراغش رفتم. خانه‌ی سه‌طبقه‌ی خاکستری رنگ، در محله‌ای که خوب نمی‌شناسمش، واقع در شهری که بیش از هر شهر دیگری برایم آشناست؛ تهران. نزدیک خانه که رسیدم او زودتر از آنچه انتظارش می‌رفت از طبقه‌ی سوم سرش را بیرون آورده بود و با لبخند، آمدنم را تماشا می‌کرد. در را برایم زد، وارد شدم. آهسته‌تر از همیشه از پله‌ها بالا رفتم تا بیشتر به نگرانی‌ام از روند کتابش فکر کنم. چطور می‌خواهم زندگی‌اش را بنویسم؟ آیا این‌طور شروع خواهم کرد؟

    «در ۱۹ دی‌ماه سرد زمستانی سال ۱۳۱۹ در بروجرد، جان بی‌تابی به دنیا آمد؛ محمدابراهیم جعفری ...»

    و این آغاز روایتی است از زندگی محمدابراهیم جعفری، نقاش و شاعر معاصر ایرانی (۱۳۱۹–۱۸ فروردین ۱۳۹۷) در کتابی با نام «ابری به دشت خاطره می‌بارد» نوشته‌ی پرستو رجائی.

    کتاب روایتی است شیرین از کودکی تا بزرگسا‌لی مرحوم جعفری، از علاقه‌اش به بازیگری و تئاتر تا دل‌بستگی‌اش به رنگ‌ها، از آوازخوانی‌هایش در کوچه‌باغ‌ها و دل‌باختنش به دختری در همان نزدیکی‌ها تا شاعرانگی‌هایش؛ ولی «ابری به دشت خاطره می‌بارد» تنها روایت زندگی محمدابراهیم نیست، بازخوانی دوران اوج و شکوفایی هنر معاصر ایران در دهه‌ی چهل خورشیدی نیز هست. در داستان زندگی محمدابراهیم از بزرگانی چون حسین کاظمی۱، هوشنگ سیحون۲ و محسن وزیری مقدم۳ نیز می‌خوانیم. از مقاومتی که سنت‌گرایان مقابل مدرنیست‌ها داشتند و از کج‌سلیقگی‌هایی که باعث شد هنرمندانی جلای وطن کنند.

  • ۱ نظر
    • يكشنبه ۱ اسفند ۱۴۰۰

    راه‌آهن زیرزمینی

    چندی پیش مستندی از بی‌بی‌سی می‌دیدم با موضوع ربودن رنگین‌پوستان آفریقایی و انتقال‌شان به ایالات متحده به‌منظور کار در مزارع پنبه و بردگی! این مستند تنها گوشه‌ای از تجارت کثیف برده را به نمایش می‌گذاشت. اینکه چطور رنگین‌پوستان را در طبقات زیرین کشتی‌های تجارت برده جای می‌دادند و کمترین مقاومتی از سوی ایشان با سخت‌ترین تنبیه‌ها مواجه می‌شد. اینکه چطور اعضای یک خانواده از هم جدا و هر یک در «بازارهای» گوناگون بردگی به فروش گذاشته می‌شدند. چوب حراجی که بر سر هر کدام ایشان فرود می‌آمد تا در نهایت از مزرعه یا خانه‌ای سر در آورده و باقی عمرشان را به کار و کار و کار بگذرانند.

  • ۰ نظر
    • يكشنبه ۲۴ بهمن ۱۴۰۰

    چگونه ادبیات جهان را بخوانیم

    اخیرا سعی می‌کنم در مطالعاتم تأمل و حتی وسواس بیشتری به خرج دهم. بدین معنا که هر چیزی نمی‌خوانم و اگر بفهمم ارزش خواندن ندارد، به راحتی کنارش می‌گذارم. در کنار این وسواس، دنبال کردن ارتباط محتوایی میان آثار گوناگون، لذت خوانش نخست از یک اثر را چند برابر می‌کند. خواندن میان انبوهی از منابع مطالعاتیْ نیازمند دانش و آگاهی لازم نسبت به آن حوزه‌ی مطالعاتی است. مشغله‌های زندگی، محدودیت‌هایی پیرامون زمانی را که برای مطالعه اختصاص می‌دهیم، قرار می‌دهند. به‌عنوان نمونه فرض کنید علاقمند به خواندن رمان هستید، برای انتخاب رمانی که ارزش مطالعه و وقتی که بدان اختصاص می‌دهید را داشته باشد، نیازمند چه اطلاعاتی هستید؟

  • ۰ نظر
    • شنبه ۶ شهریور ۱۴۰۰