چندی پیش مستندی از بی‌بی‌سی می‌دیدم با موضوع ربودن رنگین‌پوستان آفریقایی و انتقال‌شان به ایالات متحده به‌منظور کار در مزارع پنبه و بردگی! این مستند تنها گوشه‌ای از تجارت کثیف برده را به نمایش می‌گذاشت. اینکه چطور رنگین‌پوستان را در طبقات زیرین کشتی‌های تجارت برده جای می‌دادند و کمترین مقاومتی از سوی ایشان با سخت‌ترین تنبیه‌ها مواجه می‌شد. اینکه چطور اعضای یک خانواده از هم جدا و هر یک در «بازارهای» گوناگون بردگی به فروش گذاشته می‌شدند. چوب حراجی که بر سر هر کدام ایشان فرود می‌آمد تا در نهایت از مزرعه یا خانه‌ای سر در آورده و باقی عمرشان را به کار و کار و کار بگذرانند.

جایزه سی دلاری

دختری سیاه به نام لیزی، ساکن سالزبری، در تاریخ پنجم ماه جاری از ملک صاحبش فرار کرده است. از شواهد چنین بر می‌آید که نام‌برده حوالی مزرعه خانم استیل باشد. جایزه‌ی بالا را به کسی می‌دهم که دختر را تحویل دهد یا اطلاع دهد در کدام زندان ایالت گیر افتاده است. به همه‌ی کسانی که به دختر ذکرشده پناه دهند، پیشاپیش اخطار داده می‌شود که مطابق قانون، مجازات خواهند شد

و. م. دیکسون
۱۸ جولای ۱۸۲۰

البته فقط کار نبود، مشقت بردگی روی دوش دختران و زنان دوچندان سنگینی می‌کرد؛ ارباب و ارباب‌زادگان هر زمان که میل داشتند و در حمایت قانون به ایشان تجاوز کرده و هویت بردگی را به تن و ذهن رنجورشان گوشزد می‌کردند؛ هویتی بر پی‌رنگ بی‌هویتی، نیستی.

کتاب راه‌آهن زیرزمینی یکی از هزاران حکایت این «بی‌هویت شدن» است. داستان دختر سیاهی به نام کورا که پا جای پای مادر فراری‌اش گذاشته و از دست ارباب سنگ‌دلش می‌گریزد؛ رهایی از دست بردگی برای یافتن دوباره‌ی شخصیت و هویت پایمال شده‌اش به‌عنوان یک انسان. انسانی که ورای تعلقاتی چون رنگ و نژاد و مذهب، باید تنها بر پایه انسان بودنش از کرامت و ارزش برخوردار باشد. در راه‌آهن زیرزمینی با دو دنیای متفاوت روبه‌رو هستیم، یکی روی زمین جریان دارد و همان‌جایی است که زندگی برای رنگین‌پوستان چون دوزخی سخت به تصویر کشیده می‌شود و دیگری دنیایی خیالی در زیرِ زمین، آن‌جا که آزادی‌خواهانْ راه‌آهنی ساخته‌اند تا به وسیله‌ی آن بردگان را به سمت شمال ایالات متحده فراری دهند.

در داستان جمله‌ای از سزار (یکی از مسئولان راه‌آهن) خطاب به کورا می‌خوانیم که می‌گوید: «اگر می‌خواهی آمریکا را بشناسی با قطار مسافرت کن و از پنجره‌اش به بیرون خیره شو»؛ و چه معنای غریبی وقتی می‌خواهی از پنجره‌ی قطاری به بیرون بنگری که خود زیرِ زمین حرکت می‌کند و جز سیاهی و نیستی چیزی برای نمایش ندارد! در راه‌آهن زیرزمینی با تلفیقی از واقعیت و خیال مواجهیم؛ واقعیتی که نابرابری است و شلاق و شکنجه و خیالی که دست‌نیافتنی جلوه می‌کند، بی‌رنگ در دوردست‌ها یا زیر زمین و به رنگ سیاه.

دختر کاکاسیاهی به نام مارتا در شانزدهم ماه جاری از اقامتگاه صاحبش در نزدیکی هندرسون فرار کرده یا کسی او را به جایی برده است. دختر نام‌برده پوست قهوه‌ای تیره دارد، لاغر و ظریف است، صادقانه و راحت حرف می‌زند و حدودا بیست‌ویک ساله است. کلاه پردار سیاه ابریشمی به سر دارد که بندهایش را زیر گلویش می‌بندد و توی بارش دو لحاف چلودار دارد. او سعی می‌کند به‌عنوان یک فرد آزاد از این‌جا برود.۲

ریگدون بانکز
گرنویل، ۲۸ آگوست ۱۸۳۹

رمان راه‌آهن زیرزمینی، ششمین رمان از کلسن وایتهد نویسنده‌ی آمریکایی است. این رمان برنده‌ی جوایز بسیاری چون جایزه‌ی کتاب ملی آمریکا (۲۰۱۶)، پولیتزر (۲۰۱۷)، آرتور سی کلارک و همچنین مدال اندرو کارنگی به خاطر ارزش و تعالی بشر (۲۰۱۷) شده است. نقدهای بسیاری از این رمان شده که در آن‌ها عمدتا با عبارات ستایش‌آمیزی چون «یک شاهکار آمریکایی، اثری جسورانه و خیره‌کننده» به تحسین این اثر پرداخته‌اند. باراک اوباما رئیس‌جمهور اسبق ایالات متحده در مصاحبه با نیویورک تایمز با چنین عباراتی از این اثر یاد کرده است: «آخرین رمانی که خواندم راه‌آهن زیرزمینی اثر کولسن وایتهد بوده است. رمانی یادآور تمام مصیبت‌های برده‌داری که نسل به نسل به ما به ارث رسیده است؛ نه فقط شکنجه‌های بیرونی بلکه دگرش‌هایی بر روح‌ها و قلب‌ها»

 

راه‌آهن زیرزمینی
کولسون وایتهد
ترجمه: امین حسینیون، رکسانا صنم‌یار
نشر ثالث

...

پی‌نوشت:

۱ و ۲: اطلاعیه‌هایی که در پی فرار بردگان چاپ و منتشر می‌شد. چند نمونه از این اطلاعیه‌ها در متن کتاب آورده شده است.