اخیرا سعی می‌کنم در مطالعاتم تأمل و حتی وسواس بیشتری به خرج دهم. بدین معنا که هر چیزی نمی‌خوانم و اگر بفهمم ارزش خواندن ندارد، به راحتی کنارش می‌گذارم. در کنار این وسواس، دنبال کردن ارتباط محتوایی میان آثار گوناگون، لذت خوانش نخست از یک اثر را چند برابر می‌کند. خواندن میان انبوهی از منابع مطالعاتیْ نیازمند دانش و آگاهی لازم نسبت به آن حوزه‌ی مطالعاتی است. مشغله‌های زندگی، محدودیت‌هایی پیرامون زمانی را که برای مطالعه اختصاص می‌دهیم، قرار می‌دهند. به‌عنوان نمونه فرض کنید علاقمند به خواندن رمان هستید، برای انتخاب رمانی که ارزش مطالعه و وقتی که بدان اختصاص می‌دهید را داشته باشد، نیازمند چه اطلاعاتی هستید؟

تا واقعا نتوانیم از نخستین رمانی که می‌خوانیم و سپس از دومین رمان و همین‌طور تا دهمین و صدمین سر در آوریم، هرگز نخواهیم توانست به شناختی درخور رمان برسیم. این روند هرمنوتیک (تفسیری) می‌تواند از زمان کودکی و با کتاب‌هایی که در فرهنگ محلی ما جریان داشته و از جمله کتاب‌هایی که در سنت ما به‌عنوان کالای وارداتی ریشه دوانده، آغاز شود. «افسانه ادیپ» و «هزار و یک شب» ممکن است از چنان زمان دور و درازی شناخته شده باشند که اکنون دیگر خارجی بودن آن‌ها بسیار آسان به نظر برسد. اگر حالا شروع به خواندن در فراسوی مرزهای متون شناخته‌شده کنیم، شوک و ضربه‌ی پدیده‌ی نو را بی‌تردید احساس می‌کنیم؛ ولی می‌توانیم با بهره‌گیری از توانایی‌های کسب‌شده از نخستین خوانش خویش به آن پاسخ دهیم.

بنا بر گفته‌ای اگر کسی تمام عمر خود را هم به خواندن رمان‌های دوره‌ی ویکتوریایی اختصاص دهد، باز هم نمی‌تواند تمام رمان‌های منتشرشده در آن دوره را بخواند؛ بنابراین باید راهی پیدا کرد که هم خوب برگزینیم و هم بتوانیم ارتباطی میان انتخاب‌هایمان داشته باشیم تا در همین زمان محدودی که در اختیارمان است، بتوانیم بهینه بهره‌مند شویم.

شناسایی منابع خوب در حوزه‌ی ادبیات و همین‌طور کسب دانش ارتباط پیشینی یا پسینی این منابع با دیگر متون، از راه‌های شاخص در بهینه‌سازی مطالعات‌مان در این حوزه است. ادبیات تطبیقی رشته‌ای است که می‌تواند دیدی مناسب پیش چشمان‌مان بگشاید؛ اما شاید خواندن متون تخصصی که عمدتا برای رشته‌های تخصصی همان حوزه نوشته و تدوین می‌شوند، خارج از حوصله‌ی عموم باشد.

ادبیات جهان که بیش از پنج هزار سال پیشینه دارد و امروزه تقریبا در تمامی نقاط جهان گسترده است، برای خوانندگان تنوعی بی‌همتا از لذت‌های ادبی و تجربه‌های فرهنگی فراهم می‌آورد؛ با این حالْ نمی‌توانیم توقع داشته باشیم که تمامی این آثار را از دریچه‌ی مخزن فرهنگی که نویسندگان درون آن سنت نوشته‌اند، بررسی کنیم. تنوع سنت‌ها و فرهنگ‌ها، چالش‌های ویژه‌ای را پیش روی مخاطب خود می‌گذارند. خواننده‌ی آثار بالزاک حتی بدون سفر به پاریس هم اطلاعات زیادی در مورد این شهر به دست می‌آورد؛ در نتیجه می‌تواند صحنه‌های موجود در آثار بودلر و پروست را بهتر تجسم کند؛ به همین صورت، داشتن آگاهی مناسب درباره‌ی قرآن پیش‌زمینه‌ای ضروری جهت درک کامل شعر عربی است؛ ولی آشنایی نزدیک با یک فرهنگ نیازمند گذران سال‌هاست؛ پس چگونه باید با انبوهی از فرهنگ‌های ادبی جهان مواجه شویم؟

بدین منظور کتاب تحسین‌شده‌ی «ادبیات جهان را چگونه بخوانیم» اثر دیوید دمراش می‌تواند دیدگاهی کلی و مناسب در این زمینه در اختیار خوانندگانش قرار دهد. در اینجا بخش‌هایی از مقدمه‌ی کتاب را بازنشر می‌کنم تا ضمن پرهیز از اطاله‌ی کلام، خوانندگان با محتوای این اثرْ بهتر آشنا شوند.

...

معمولا سنت‌های ادبی، با وجود بافت کلی، به نوبه‌ی خود بسیار منحصر به فرهنگی خاص هستند؛ نمایش نامه‌های برنارد شاو و تام استاپرد، دائم شکسپیر را تداعی می‌کنند؛ در حالی که افسانه‌ی گِنجی قرون وسطایی ژاپن، مملو از اشارات به اشعار چینی و ژاپنی پیشین است و رمان‌نویسان مدرن ژاپنی، به نوبه‌ی خود، پیوسته به افسانه‌ی گنجی اشاره می‌کنند. همچنین فرهنگ‌ها، در کنار اشارات ادبی متفاوت، تصورات منحصربه‌فردی را در مورد راه‌هایی که ادبیات باید خلق و فهمیده شود، پرورش می‌دهند. اگر ما متنی خارجی را بدون در نظر گرفتن تصورات و ارزش‌های نویسنده‌اش بخوانیم، این خطر وجود دارد که متن را به نسخه‌ای رنگ و رو باخته از فرمی ادبی که از قبل با آن آشنایی داریم، تقلیل بدهیم؛ چنانکه گویی هومر واقعا می‌خواسته است رمان بنویسد، ولی نمی‌توانسته کاملا شخصیت‌پردازی کند؛ یا گویی هایکوهای ژاپنی در واقع غزلیاتی هستند که پس از هفده سیلاب از تک و تا می‌افتند.

با وجود این مباحث، تکلیف خواننده‌ی غیر حرفه‌ای چیست؟ اگر نمی‌خواهیم خوانش خود را به مرزهای باریک یک یا دو ادبیات جهان محدود کنیم، باید شیوه‌ای را فرا بگیریم که از راه آن از آثار در بستر مکان‌ها و زمان‌های دور بیشترین استفاده را ببریم. هدف از ارائه‌ی بحث‌ها این است که این نیاز بر طرف شود و به این منظور، مجموعه‌ای از شیوه‌های وارد شدن به جهان‌های گوناگون ادبیات جهان عرضه می‌شود.

فصل‌های کتاب، مسائلی کلیدی را که ما در برخورد با مطالب خارجی با آن‌ها مواجه می‌شویم، برجسته می‌کنند؛ به این شیوه ارتباط‌هایی را میان آثار برجسته‌ی جهانی نمایان می‌کنند که می‌توانند برای دوره‌های کارشناسی و مقاطع بالاتر نمونه‌های سودمندی از روش‌های بررسی ادبیات جهان باشند.

این کتاب گرد مجموعه مهارت‌هایی که باید کسب کنیم تا ادبیات را با فهم و لذت بخوانیم، سامان یافته است. ما باید از فرضیات ادبی مختلف که در فرهنگ‌های مختلف به وجود آمده‌اند، شامل فرضیاتی در مورد چیستی ادبیات، شیوه‌ی خلق و خوانش ادبیات و محیط و آثار اجتماعی آن آگاهی داشته باشیم. این موضوعِ فصل نخست کتاب است که مثال‌های آن عمدتا از شعر غنایی آورده شده است. فصل دوم به موضوع خواندن در گذر زمان می‌پردازد و از سنت حماسی غربی به‌عنوان نمونه استفاده می‌کند. چگونه می‌توانیم با جهان‌بینی و شیوه‌های خاص اثری قدیمی کنار بیاییم؟ و چگونه زندگی دوم اثر را در بطن سنت‌های بعد از آن که اثر به شکل‌گیری آن‌ها یاری رسانده، ارزیابی کنیم؟ در فصل سوم، بر اساس دو فصل پیشین، با اشاره به نمونه‌هایی از نمایش‌نامه به چالش خواندن فراسوی فرهنگ‌ها پرداخته می‌شود. فصل چهارم به چالش‌های جالبی اختصاص می‌یابد که هنگام خواندن آثار ترجمه شده به همان‌طور که خوانندگان ادبیات جهان باید اغلب این کار را انجام بدهند، ظاهر می‌شوند. در این فصل، به این بحث خواهم پرداخت که بایستی ترجمه‌ها را با نوعی آگاهی انتقادی از انتخاب‌ها و غرض‌های مترجم، حتی اگر هیچ دانش بی‌واسطه‌ای از زبان اصلی متن نداریم، بخوانیم و چنین خوانش انتقادی به ما یاری خواهد رساند تا از تجربه‌ی خواندن بیشترین بهره را ببریم و حتی گاهی اوقات راه‌های بهبودی اثر به سبب ترجمه را کشف کنیم.

اگر فصل‌های آغازین بر راه‌های دسترسی ما به جهان متن خارجی تمرکز می‌کنند، فصل‌های پنجم و ششم در مورد راه‌هایی که خود نویسندگان می‌توانند از طریق آن‌ها به فراسوی فرهنگی خودشان برسند، بحث می‌کنند. فصل پنجم به آثاری می‌پردازد که در یک فضای خارجی قرار گرفته‌اند؛ در حالی که فصل ششم، شیوه‌های نوشتن در دنیای در حال جهانی شدن امروز را واکاوی می‌کند. در پایان، واپسین سخن کتاب، راه‌هایی را که خوانندگان علاقه‌مند می‌توانند در مطالعه و خواندن ادبیات جهان از متن‌های اصلی تا خوانش‌های انتقادی، مطالعه‌ی زبان و سپری کردن زمان در خارج کشور خودشان پیش بروند، ترسیم می‌کند.