شیــل

یادداشت‌های حسن علیزاده شیل‌سر

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «معرفی فیلم» ثبت شده است

از دختر سروان تا دفتر کناری و ناگهان نهنگ

روزها و شب‌هایی که همراه با اضطراب جنگ و بمب و موشک بود، به کتاب و فیلم پناه بردم. در جست‌وجوی روایت‌هایی سرراست و بدون پیچیدگی، «شاهزاده و گدا» نوشته‌ی مارک تواین و «دختر سروان» نوشته‌ی الکساندر پوشکین را برای خواندن انتخاب کردم. داستان هر دویشان لذت‌بخش بود، خط به خط شاهزاده و گدا را که می‌خواندم صحنه‌های کارتون معروفش در ذهنم مجسم می‌شد. دختر سروان هم داستان نجیب زاده‌ای روس است که به اصرار پدر به دورترین نقطه‌ی مرزی برای خدمت در ارتش فرستاده می‌شود و آنجا عاشق دختر فرمانده‌اش می‌شود.

  • ۲ نظر
    • پنجشنبه ۱۷ آبان ۱۴۰۳

    یک کتاب و چند فیلم

    با آنکه در سال جدید ترجیحم آن بوده که هر هفته یا کمینه دو هفته یک بار مطلب بنویسم، از آخرین یادداشت وبلاگی‌ام یک ماه می‌گذرد؛ البته در این مدت مشغله‌ها و پاره‌ای بلاتکلیفی‌ها را بهانه کردم تا هم فیلم ببینم، هم کتاب و مجله بخوانم بلکه ذهنم لختی آرام بگیرد، ذهن که آزاد نباشد دست به قلم نمی‌رود، هر چند سوژه‌های زیادی دور و برش پرواز کنند! در این یادداشت چند تا از فیلم‌هایی را که دیدم و کتاب‌هایی را که خواندم معرفی می‌کنم، باشد تا مفید واقع شود!

  • ۰ نظر
    • جمعه ۱۲ مرداد ۱۴۰۳

    نگاهی به فیلم شکار

    لوکاسْ معلم مهدکودکی که عاشق کودکان است، به ناگاه با اتهام آزار جنسی مواجه می‌شود. اتهامی برآمده از یک دروغ! کلارا همان دختربچه‌ای که این اتهام را به لوکاس نسبت داده، از وضعیت خانوادگی مناسبی برخوردار نیست. پدر و مادری درگیر در مشاجره‌های هر از گاهی و برادر ابلهی که تصویر آلت مردانه را در فیلمی مستهجن به خواهرش نشان می‌دهد. تئو پدر کلارا از دوستان صمیمی لوکاس است و به قول خودش با یک نگاه به چشمش می‌فهمد که راست می‌گوید یا دروغ! کلارا در عالم کودکانه‌اش عاشق لوکاس می‌شود ولی زمانی که این ابراز علاقه با پاسخ متقابل مورد انتظارش همراه نمی‌شود، تخیل شرور کودکانه وارد عمل شده و خط بطلانی می‌زند بر این نظر که «حرف راست را باید از کودک شنید!»

    «نخستین سنگ بنا در ایجاد جوامع انسانی، ارزش‌های اجتماعی هستندکه با پشتیبانی وجدان عمومی، حافظ ساختار و شاکله‌ی هر جامعه می‌باشند.» (کافی انارکی، ۱۳۹۵: ۲۵) اما این ارزش‌ها خود امور برساخته‌ای هستند که در نبود ناظر قدرتمند بی‌طرف، به راحتی می‌توانند به فساد کشیده شوند. پیش‌تر در یادداشتی از فیلم «روبان سفید» نوشته بودم، آن‌جا که کودکان نه‌تنها دروغ می‌گفتند بلکه دست به فجیع‌ترین جنایات هم می‌زدند ولی فصل مشترک شکار و روبان سفید، نوع برخورد جامعه با حقیقت است. جامعه نمی‌خواهد از ارزش‌های خودساخته‌ای که با هویتش عجین شده، دست بکشد. این هویت نه برآمده از عدالت بلکه ناشی از حصار ترسی است آغشته به دروغ؛ دروغ‌هایی که طی زمان مستحکم‌تر هم شده‌اند.

  • ۰ نظر
    • پنجشنبه ۱۱ آذر ۱۴۰۰

    هم‌دلی از هم‌زبونی بهتره

    خیلی سال پیش بود که سریال تلویزیونی «روزگار جوانی» به خاطر نو بودن سوژه و پرداختنش به زندگی مجردی تعدادی دانشجو، طرفداران بسیاری پیدا کرده بود. خاطرم هست از موسیقی و ترانه‌ی تیتراژ آخر سریال هم خیلی خوشم می‌آمد. به‌ویژه آن‌جایی که می‌گفت: «هم‌زبونی‌ها اگه شیرین‌تره ... هم‌دلی از هم‌زبونی بهتره». امروز که فیلم تحسین‌شده‌ی کودا Coda را دیدم یاد این قسمت از تیتراژ روزگار جوانی افتادم.

    کودا ساخته‌ی شان هدر Sian Heder بازسازی فاخری است از فیلمی فرانسوی با نام La Famille Bélier محصول سال ۲۰۱۴ میلادی. کودا داستان زندگی خانواده‌ای است که درش پدر، مادر و پسر خانواده، همگی ناشنوا هستند و تنها روبی، دختر هفده ساله‌ی این خانواده است که از قدرت تکلم برخوردار است. این مسأله باعث شده تا روبی احساس کند که بار مسئولیتی بر دوشش است که همواره باید به‌عنوان مترجم در کنار دیگر اعضای خانواده حضور داشته باشد، و هم اینکه احساس کند میان خانوده به اصطلاح «تک افتاده» و شاید در نبودش اوضاع بقیه بهتر می‌بود!

  • ۱ نظر
    • شنبه ۱۳ شهریور ۱۴۰۰