خاطرم هست تابستان که میشد، کوچهها و محلهها پر بود از سروصدای بچهها. بازیهای جور و واجور، از هفت سنگ گرفته تا وسطی و لِی لِی، گل کوچیک که جای خود داشت. لذت خرید دوچرخهی نو و «تیمار» هر روزهاش همزمان میشد با دیدن سریالهایی چون سیلاس و مشکی؛ ولی امروزه روز چه؟ کرونا بهانهای شد تا کودکانمان را بیش از پیش به خانهنشینیها عادت دهیم. ترس از عدم امنیتی را که در بزرگسالی نصیبمان شده بود، به دوش نحیف فرزندانمان انداختیم تا به خیال خود به مانند ما «عقب نمانند»! میخواستیم کودکانی تحویل جامعه بدهیم که پیش از زمان خودشان فکر کنند و بزرگ رفتار کنند، ما فکر بزرگ را با ترس و رفتار درست را با نگرانیها قاطی کردیم و معجونی ساختیم که دستاوردش شده خمودگی، افسردگی و البته بیتجربگی کودکانمان.
رسانههای اجتماعی آمده بودند تا ارتباط میان آدمیان را نزدیکتر سازند، فاصلهها را کمتر کرده و دوستیهای نویی ایجاد کنند ولی رفته رفته عطش سیری ناپذیر شرکتهای فناوری به کسب سود و نوع نگاهشان به جوامع انسانی به مثابه مشتریهای بالقوه که «یا به طور مستقیم از ما میخرند یا اطلاعاتشان را به خریداران دیگر میفروشیم»، باعث شد تا فراموش کنیم که روزی روزگاری فیسبوک میخواست ادمها دوستان جدیدی داشته باشند و شعار گوگل «بدذات نباشیم» بود.
چند سالی میشود که از اثرات مخرب شبکههای اجتماعی بر ذهن کودکان و نوجوانان بهویژه در ایجاد تنشهای روحی و روانی و تغییر الگوی رفتاریشان به سمت پرخاشگری سخن گفته میشود. تا آن حد که کارمندان پیشین همین شرکتها که دیگر نام زمخت «غولهای فناوری» را هم یدک میکشند، دست به افشاگری زده و از فلسفهی «سودآوری به هر وسیلهای» در این شرکتها صحبت میکنند. در دنیای جدیدی که «غولهای فناوری» خلق کردهاند، آنچه اهمیت دارد لایک است و فالوور و البته «ویوی» بیشتر!
انیمیشن «ران اشتباه رفته» داستانی را روایت میکند که پیش چشم همهی ما بوده ولی شاید مشغلههای روزمره چندان حوصلهای برای تفکر دربارهاش به ما نمیداد. این انیمیشن روایتگر زندگی بارنی پودوسکی سیزده ساله است که با پدر و مادربزرگش زندگی میکند. پدر از طریق اینترنت بازاریابی میکند و مادربزرگ هم امورات خانه را سر و سامان میدهد. بارنی هم که در دنیای خودش سیر میکند، ناکام در یافتن دوست و منزوی میان همکلاسیهایش شده است.
در این میان سر و کلهی ربات جدیدی هم پیدا میشود. ربات تخم مرغی شکلی به نام «بی ـ بات» که شرکت سازندهاش مدعی است ارتباط و دوستی میان بچهها را آسانتر از پیش میکند، آن هم فقط از طریق دانلود دادهها از اینترنت و نشان دادن علاقمندیهای مشترک. بارنی دیرتر از بقیه بچهها صاحب یک بی - بات میشود؛ البته ربات بارنی که هدیه تولدش است با دیگر رباتها تفاوت دارد، کمی عجیب و غریب است، نمیتواند به اینترنت وصل شود و اطلاعاتی که از بارنی دارد همانهایی است که در ارتباط و مراودهی با او به دست میآورد. به عبارتی این بارنی است که ناخودآگاه این ربات را از نو کدنویسی میکند. ربات بارنی نمیداند برای چه کاری درست شده، به همین خاطر بارنی به او میگوید که «به تو یاد میدهم که دوست من باشی».
اینیمیشن «ران اشتباه رفته» هیجان دوستیهایی را یادآوری میکند که نه بنا بر اشتراک علایق بلکه بر اثر تجارب مشترک و همصحبتیها ایجاد میشود. این جنس دوستیها همانهایی است که ماندگار میشوند و درش همبازی شدنها و قهر و آشتیها، بسیار لذتبخشتر است از هزاران لایک و ویو!