مظفرالدین شاه پایش را در یک کفش کرده بود که الا و بلا باید این نشان بند جوراب را به او هم بدهند. اطرافیان به هول و ولا افتادند و هر قدر هم وزیر مختار انگلیس در ایران سعی کرد تا ذهن شاه را از نشان دور کند، مرغ شاه همان یک پا را داشت. در این گیر و دار ترس از نفوذ روزافزون روسیه در دربار قاجار بود که به یاری شاه آمده و سفیر انگلیس را با خواست او همراه نمود. طی مکاتباتی که سِر آرتور هاردینگ با وزارت امور خارجه و دولت متبوع خود داشت، خواستهی مصرانهی شاه را با ایشان در میان گذاشت. حال اینطور شده بود که جناب سفیر و مظفرالدین شاه در یک طرف بودند و دربار «انگلیز» و جمعی از نمایندگان پارلمان بریتانیا و البته شاه ادوارد هفتم در طرف دیگر.