اصولا تجربهی هنری با همراهی و دورهمی در موزهگردیها، نمایشگاهها و تئاترها گره خورده است. این مسأله در طول همهگیری بیماری کرونا به چالشی مهم برای مؤسسات هنری در سراسر جهان بدل شده است. در بحثهایی که برای یافتن راهحلی مناسب به جهت پاسخگویی قانونی به این بحران انجام میپذیرد، میبایست خاطرنشان کنیم که از حمایت هنر و هنرمندان غافل نشویم.
در همین راستا جری نادلر نماینده نیویورک در مجلس نمایندگان ایالات متحده، آن هنگام که خواهان حمایت از موزههای ایالتی در نیویورک شد، به روشنی ایدهی درستی برای مهار این بحران در سر داشت. او خواستار بستهی کمکی (حداقل ۴ میلیارد دلاری) از دولت فدرال برای بازسازی مشکلات ناشی از کرونا شده بود. موزهها در نیویورک بهتنهایی ۶۱ هزار کارگر در استخدام خودشان دارند که به تولید سالانه بالغ بر پنج میلیارد دلار برای امپراتوری ایالت نیویورک کمک میکنند! متاسفانه پیشنهاد نادلر به جایی ختم نشد.
نادلر به خاطر این پیشنهاد با مخالفتهای بسیاری هم مواجه شد؛ از جمله آنکه ادعا میکردند به جای حمایت از موزهها بهتر است روی سازمانهایی چون هواپیمایی سرمایهگذاری شود؛ حتی دونالد ترامپ هم نادلر را مسخره کرد و گفت:
«جمهوریخواهان میخواهند شغلهایتان را نجات دهند، دموکراتها پیکاسو را!»
اما شاید لازم نباشد که بین این یا دیگری مجبور به انتخاب باشیم!
باید از جریان هنری حمایت شود
هنر در نقطهی مقابل نیهیلیسم (پوچگرایی) است. تنها از طریق هنر است که میتوانیم مفهوم سودمندی چیزی را ارزیابی کنیم. ما نمیتوانیم در مناظر زیبای آثار کرت۱ قدم بزنیم، و نه همچنین همراه با آزادیخواهان انقلابی در اثر معروفی از دلاکرو۲. با این حال ما این آثار را ارج مینهیم و با دیدنشان در تمامی آن صحنهها حاضر میشویم.
امر پوچ در تماس با زیبایی، روح و تجلی ناب خلق میکند. در دنیای سرد و رباتیک شهری امروزی، ایدهی روح زیبا مورد تحقیر واقع میشود ولی حتی برای آنانی که مذهبی نیستند هم، نیاز به روح زیبا وجود دارد. پرترههای داکاراواجو۳ و نقاشیهای دیواری رافائل۴ چنین قدرتی را فراهم میکنند.
ما از طریق هنر است که میتوانیم ظرفیتهای انسانیمان را پرورش دهیم. همانطور که مرحوم راجر اسکروتن۵ به خوبی بیان داشته: «توجه به ماهیت هر پدیدهای بر تصادقی بودنش غلبه دارد» و عدم درک این مسأله نشانهای از بیماری بزرگتری در زمانهی ماست: ناتوانی در پاسداشت موضوعات ارزشمند.
پوپولیستها (عوامگرایان) در هر دو طیف چپ و راست به مقولهی هنر اهمیتی نمیدهند. یک جو دایمی انتقادی و برتریجویانهای وجود دارد که نه تنها در جناح چپ پر سروصدا نفوذ دارد بلکه در میان شخصیتهای لیبرالی که همواره در توهم سیاستزدگی در هنر هستند هم برای خودش جایی باز کرده است؛ البته این امر به همان اندازه در مورد چهرههای ضد جریان روشنفکری که اصولا میانهای با هنر و هنرمندان ندارند و علاقهای هم به بیان مباحث هنری، صدق میکند.
مسألهی امکان و لزوم دسترسی به هنر از سوی هر دو طیف موسوم به چپ و راست حل نشده باقی مانده است.
این ثروتمندان هستند که بر دنیای هنر حکم میرانند. موزهی هنرهای معاصر را در نظر بگیرید؛ عمدتا تمامی فعالین و سرمایهگذاران موزهها از طبقهی بالای جامعه از نظر ثروت هستند، ایشان یا از دنیای شرکتهای برترند یا وارث میراثی بزرگ. این امر سبب شده که موزهها به این قشر نیازمند باشند تا جایی که برخی از موزهها تا یک پنجم از بودجهی سالانهشان وابسته به همین اعضای ثروتمند است.
با وجود درک چنین نظام سلسله مراتبی، باید گفت اگر همین هم از بین برود، مردم عامه هستند که متضرر میشوند. بدین صورت که اگر از هنر حمایت نکنیم، هزنیهی دسترسی به نمایشگاهها افزایش خواهد یافت و دیگر این مراکز هنر و زیبایی برای عموم قابل دسترس نخواهد بود و تنها قشر کوچکی از جامعه میتوانند بدان دست یابند.
عکس از Igor miske از وبسایت unsplash
آمارها نشان داده که دسترسی گسترده به هنر منجر به بهبود شاخصهایی در جوامع کمدرآمد میشود؛ از جمله بهبود نرخ فارغالتحصیلی در دبیرستانها و حتی مقاطع تحصیلی بالاتر بهویژه برای آن مناطقی که به صنعت گردشگری وابسته هستند. همچنین دسترسی آسان عموم به هنر باعث پیشگیری از محرومیتهای فرهنگی ناشی از فاصله طبقاتی میشود.
قدرت سیاسی را باید همهجانبه نگریست؛ میتوان ادعا داشت که قدرت سیاسی یعنی فرهنگی که از خود آثار هنری ماندگار بر جای گذارد. ما چیزی از بطلمیوس نمیدانستیم، درمورد عقاید مذهبی باستانی اسکندریه و ممفیس هم همینطور؛ مگر آنکه در آثار هنری از جمله اشعار بدانها اشاره شده باشند.
برای آنکه از مخروبه شدن موزهها و نمایشگاهها و سالنهای تئاترمان جلوگیری کنیم، باید جلوی محدود شدن فرهنگ هنرگردی و زیباییجویی به گروه و طبقهای خاص از مردمان گرفته شود، باید جلوی محدود شدن دسترسیها گرفته شود، باید جلوی از بین رفتن کرامت و ارج هنر گرفته شود.
…
۱. نقاش مشهور فرانسوی 1796 – 1875 با تمایلاتی از رمانتیسم و واقعگرایی در اثارش.
۲. فردیناند ویکتور اوژن دلاکروا از مهمترین نقاشان سبک رمانتیسم فرانسه
۳. میکلآنجلو مریسی دا کاراواجو (۲۹ سپتامبر ۱۵۷۱–۱۸ ژوئیه ۱۶۱۰) از هنرمندان ایتالیایی فعال در میان سالهای ۱۵۹۳ و ۱۶۱۰ میلادی.
۴. رافائل سانتسیو نقاش و معمار ایتالیایی در دوران رنسانس و تحت تأثیر میکلانژ و داوینچی. مصائب مسیح در مسیر گلگتا از جمله آثار مشهور وی است.
۵. فیلسوف بریتانیایی در زمینه زیباییشناسی و فلسفه سیاسی (متولد ۲۷ فوریه ۱۹۴۴ – مرگ ۱۲ ژانویه ۲۰۲۰)
* این نوشته نخستین بار در وبسایت «سیاست و فرهنگ» منتشر شده است.
…
منبع: +