دیروز، دوازدهم مرداد ۱۴۰۰، کلید اتاق ریاست‌جهوری از سوی حسن روحانی تحویل ابراهیم رییسی شد و به طور رسمی عمر هشت ساله‌ی ریاست جمهوری روحانی به پایان رسید. قضاوت دوران ریاست جمهوری روحانی نیاز به گذشت زمان دارد چرا که اصولا هر قضاوتی امری نسبی و در قیاس با متغیرهای بی‌شماری است که جز با گذشت زمان به شفافیت لازم نمی‌رسد؛ ولی اگر بخواهیم به طور کلی و گذرا نسبت به دوران ریاست جمهوری روحانی نظری داشته باشیم، می‌بایست دوره‌ی هشت ساله‌ی وی را به دو وقت پنج‌ساله و سه‌ساله تقسیم کنیم. نخست از زمان امضای برجام و باز شدن درهای کشور به روی سرمایه‌گذارن خارجی و دوم از زمان خروج آمریکا از برجام و فشار تحریم‌های شدید و البته کرونا.

عکس از باشگاه خبرنگاران جوان

دکتر حسن روحانی چهره‌ای اصولگرا بود که با بهره بردن از شکاف موجود میان مردم و حاکمیت و نیز خاطرات تلخ دوران محمود احمدی‌نژاد، توانست از موقعیتی که اجماع اصلاح‌طلبان در اختیار وی قرار می‌داد، استفاده کند و با آرای به نسبت بالایی به هفتمین رییس جمهور در تاریخ جمهوری اسلامی ایران بدل شود. پیشینه‌ی پست‌های امنیتی حسن روحانی بر اینکه تا چه حد میتوانست پاسخگوی انتظارات عمدتا طبقه‌ی متوسط جامعه باشد، سایه افکنده بود ولی برنامه‌ی هدفمند در سیاست خارجی و این راهبرد کلی که سانتریفیوژها بچرخد، چرخ اقتصاد هم بچرخد و اولویت دادن به توسعه‌ی سیاسی در بعد خارجی به عنوان محرکه‌ی توسعه‌ی اقتصادی، توانست در کوتاه و میان‌مدت کارنامه‌ی قابل قبولی از وی بر جای گذارد.

برجام مهم‌ترین دستاورد هشت سال ریاست جمهوری حسن روحانی بود که هم نقطه‌ی قوتی برای وی و دولتش شمرده می‌شود و هم پاشنه آشیلی برای او. اقداماتی همچون شکستن تابوی مذاکره‌ی مستقیم و پیش چشمان رسانه‌ها با ایالات متحده و نیز گفت‌وگوی تلفنی رؤسای جمهور ایران و امریکا، چهره‌ای عملگرا از روحانی و دولتش به جهانیان نشان داد. برجام، ایران را از خطر جنگ و انزوای جهانی نجات داد و امید را به مردم تحت فشار تحریم‌ها بازگرداند. از سویی دیگر خوشبینی نسبت به بهره‌های اقتصادی برجام، کارشکنی‌ها و عدم واقع‌نگری نسبت به ظرفیت‌های اقتصادی در داخل، سبب شد تا نتوانیم آنچنان که باید از برجام نفع ببریم؛ این امر با خروج یک‌جانبه‌ی ترامپ از برجام تمامی امیدها و آرزوهای حسن روحانی را نقش بر آب کرد. آرزوهایی از جنس تکیه بر برجام به عنوان گام نخست گفت‌وگو با جهان و گشایش گام به گام تمامی تحریم ها.

بنابراین برجام نقشی دوگانه برای آقای رییس‌جمهور داشت، از سویی آغازی شد بر اعتماد و امید دوباره‌ی مردم و از سویی دیگر هم روحانی را به سیبل انواع هجمه‌های مخالفان و منتقدان اصولگرایش تبدیل کرد. پاسخ روحانی به این هجمه‌ها اهنگ ثابتی نداشت، گاه از سر خشم و گاه تحقیر، این خود نشانی می‌توانست باشد از شخصیت یکه‌تاز و مغرور روحانی، امری که با اوج گیری تحریم‌ها و پاندمی کرونا، منجر به فاصله گرفتن بیش از پیش وی با بدنه‌ی اجتماعی و سبد رأیی که تکیه‌گاه اصلی‌اش بودند، گردید.

به نظر من مهم‌ترین اشتباه روحانی در دولت دوازدهم دو موضوع بود: نخست تغییر تیم اقتصادی منسجم دولت قبل و افزودن پست معاونت اقتصادی؛ و دوم احساس بی‌نیازی از مردم. البته نمی‌توان این حقیقت را نیز کتمان کرد که هیچ رییس‌جمهوری به اندازه‌ی حسن روحانی در تاریخ جمهوری اسلامی این اندازه آماج تهمت‌ها و حملات قرار نگرفته است، تا جایی که انتقاد به رییس‌جمهور کم‌هزینه‌ترین کارها تلقی می‌شد.

در دوران هشت ساله‌ی حسن روحانی وزارت‌خانه‌های امور خارجه، نفت و ارتباطات عملکرد به مراتب بهتری نسبت به دیگر وزارت‌خانه‌ها داشتند و در سوی مقابلْ عملکرد وزارت‌خانه‌های صمت و فرهنگ را بدترین عملکردها می‌توانم عنوان کنم. هر چه بود میراث حسن روحانی، خوب یا بد، تحویل دولتی شده است که علی‌رغم پیشینه‌ی محافظه‌کاری و اصولگرایی، هنوز زود است که بتوان نسبت به آینده‌اش نظری داد. آیا دولتی اصولگرا با همان ارمان‌ها و شعارهای مرسوم تشکیل خواهد شد یا آنکه عملگرایی و واقعیات موجود چه در داخل و چه خارج، دولت جدید را به تغییر در راهبردها مجبور خواهد کرد.

آنچه فعلا میتوان گفت این است که حسن روحانی دلش برای دوران سخت ریاست جمهوری‌اش تنگ نخواهد شد.