بیماری همه‌گیر ویروس کرونا یک آزمون است. آزمونی برای سنجش ظرفیت و توان پزشکی و نیز اراده‌ی سیاسی. آزمونی از استقامت و تحمل و شاید برای معتقدین به مذهب، نوعی آزمون ایمان؛ همچنین آزمونی است برای سنجش توان ایده‌ها و نظریه‌هایی که طی سالیان بسیار، انسان‌ها در جهت شکل‌گیری احکام اخلاقی و راهنمایی رفتارهای شخصی و اجتماعی ایجاد کرده‌اند. همه‌گیرى ویروس کرونا، همگان را با سؤالات عمیقی مواجه ساخته که پیش‌تر هم ابعاد گوناگونش از سوی بزرگ‌ترین فلاسفه پاسخ داده شده بود. در این آزمون، همه حاضرند.

چه چیزی درست است و چه چیزی نادرست؟ شهروندان چه انتظاری می‌توانند از جامعه داشته باشند و جامعه از آن‌ها چه انتظاری باید داشته باشد؟ آیا دیگران باید برای من فداکاری کنند یا برعکس، من باید برای دیگران خودم را فدا کنم؟ آیا برای مبارزه با همه‌گیری کرونا، تنها باید به جنبه‌ها و راه‌حل‌های اقتصادی توجه کرد؟

معاون فرماندار تگزاس می‌گوید که: «کسانی که بالای هفتاد سال سن دارند، نمی‌بایست کشور را قربانی کنند؛ بلکه بهتر است آماده باشند که خودشان قربانی شوند.» و جوان ۲۲ ساله‌ای در یک مهمانی در فلوریدا چنین می‌گوید: «اگر من کرونا بگیرم، خودم می‌گیرم.» آگاهانه یا ناآگاهانه، هر دو نفر خود را در سنن اخلاقی متمایزی از هم جای داده‌اند.

چندین فلسفه که داعیه‌دار عدالت اجتماعی بوده‌اند، مدعیِ داشتن بیشترین همراهی در جهان مدرن هستند؛ ولی آن‌ها به خوبی با برچسب‌های سیاسی احزاب هماهنگی نداشته‌اند و برخورد درخوری هم از از سوی مردم، دنباله‌رویشان نبوده است.

در این جستار، برای برخی از نظریه‌های ایده‌پردازی که تصورات درست یا نادرستی را ایجاد کرده‌اند، راهنمایی فراهم آمده است؛ البته هر کدام به‌نوعی در حال آزمون و خطا هستند. همان‌طور که اگر شما در چنین آزمون‌هایی قرار گرفتید، کدام منش و رفتار را پیشه خود خواهید کرد؟

جان رالز، عکس از Gamma-Rapho via Getty Images / Frederic Reglain

رالزی‌ها

بسیاری از غربی‌ها بدون آنکه خودشان بدانند، رالزی هستند. پنجاه سال پیش جان رالز فیلسوف دانشگاه هاروارد، تلاش کرد تا چگونگی ایجاد جامعه را شرح دهد؛ البته با این فرض که افراد در صورت داشتن حق انتخاب در پشت پرده‌ای که وی «حجاب جاهلیت» یا «پرده بی‌خبری» می‌نامید، صرف‌نظر از اینکه آن‌ها ثروتمند باشند یا فقیر، زن یا مرد، برده یا آزاد، سیاه یا سفید و دیگر موارد مشابه، چه و چگونه انتخابی خواهند داشت.

جان رالز فرض کرد که در مواجهه با خطر وقوع بدترین وضعیت، انسان‌ها خواستار برابری کامل نیستند؛ بلکه تنها ضروری است که از یک وضعیت دولت رفاهی مدرن اطمینان حاصل شود. تضمین نیازهای اولیه و داشتن شانس یا فرصت مناسب برای داشتن شغل، پایه و اساس عدالت اجتماعی و سیاسی را شکل می‌دهد و این امکان را برای افراد آن جامعه فراهم می‌کند که بتوانند خودشان را ثابت کنند. جان رالز معتقد بود که در پشت پرده بی‌خبری، افراد به‌طور طبیعی آن چیزی را برمی‌گزینند که برایشان بهتر باشد، فارغ از آن‌که آن چیز، چه باشد.

امروزه کتاب رالز (تئوری عدالت)، به‌عنوان روشن‌ترین توجیه اخلاقی و عقلانی برای اقتصادهای مختلط مدرن شناخته می‌شود؛ ولی ایده از جایی عمیق‌تر ناشی می‌شود. جان رالز مذهبی نیست ولی فلسفه‌اش به طور بنیادینی با آنچه حضرت مسیح و انبیای عهد عتیق به‌عنوان قاعده‌ای طلایی گفته شده بود، هم‌خوانی دارد:

به گونه‌ای رفتار کن که دوست داری با تو رفتار کنند

راسل مور (رییس کمیته اخلاق و آزادی مذهبی باپتیست‌های جنوبی) در نیویورک تایمز چنین نوشت:

«امیدوارم درس‌هایی که از تجربه مبارزه کشورمان با ویروس کرونا به یاد خواهیم سپرد، در مورد غذا یا جلوگیری از گسترش میکروب‌ها نباشد؛ بلکه در مورد نحوه‌ی برخوردمان با آسیب‌پذیرترین افراد جامعه باشد. بیماری همه‌گیر آن زمانی است که نگاهمان را از تقدس زندگی افراد دور کند.»

ما می‌دانیم که همگی در یک کشتی نشسته‌ایم، همگی آسیب‌پذیر و مضطرب‌ایم؛ ولی در عین حال وجود هر کدام از ما مهم و ضروری است، هر کدام از ما باید پارو بزند، در کنار هم، هر کدام از ما تکیه‌گاهی است برای دیگران. (دعای پاپ فرانسیس رو به میدان خالی سنت پیتر)

حتی آنانی که مذهبی نیستند، تمایل دارند که منطق پشت «پرده بی‌خبری» را بپذیرند. دولت‌ها باید تمام تلاش خود را برای محافظت از همه انجام دهند، به‌ویژه ضعیف‌ترین افراد و اقشار جامعه.

جان استورات میل، عکس از abc.net.au

فایده‌گرایان

فلسفه‌های دیگر، روش‌های متفاوتی برای مقابله با همه‌گیری ویروس کرونا پیشنهاد می‌کنند. تحت فایده‌گرایی که بیشتر با فیلسوف بریتانیایی قرن نوزدهم جان استوارت میل شناخته‌ می‌شود، حاکمان باید به‌دنبال خوشبختیِ کلیِ همه‌ی مردم باشند و هدف‌شان نیز تضمین «بیشترین منفعت برای بیشترین تعداد».

در بریتانیای دوران ویکتوریا (دوران سلطنت ملکه ویکتوریا که همراه بود با اوج انقلاب صنعتی و قدرت امپراتوری بریتانیا از ۱۸۳۷ الی ۱۹۰۱)، این یک عقیده رادیکال بود و نخستین فایده‌گرایان همان اصلاح‌طلبان پرشور لیبرال بودند؛ ولی محاسبه بر اساس هزینه ـ فایده امکانی نو را پیش چشم می‌گشاید؛ بدین ترتیب که در شرایطی مانند بیماری همه‌گیر ویروس کرونا، ممکن است عده‌ای به‌طرز منصفانه‌ای قربانی منفعت بیشتر شوند؛ زیرا استدلال بر این است که به نفع جامعه است که تلفات کم را پذیرفته تا تلفات بیشتر و همگانی به حداقل برسد.

هفته گذشته، ساندی‌تایمز در بریتانیا گزارش داد که دومینیک کامینگز، مشاور ارشد نخست‌وزیر بوریس جانسون، در جلسات خصوصی، خواستار تفویض اختیارات کافی برای ایجاد مصونیت همگانی (گله‌ای) در سراسر کشور شد؛ بدین معنا که «بگذارید برخی از بازنشستگان و افراد مسن بمیرند؛ زیرا در نهایت به سود جامعه و دیگر افراد در چرخه اقتصاد خواهد بود.» پخش این خبر همراه شد با اعتراضات گسترده‌ی مردمی و به دنبالش تکذیب مقامات مسئول.۱

خود جان استوارت میل نمی‌خواست ثروت را مقدم بر زندگی مردم قرار دهد ولی اگر بحرانی اقتصادی می‌تواند به زندگی کوتاه‌تر و بدبختی گسترده‌تر آحاد مردم منجر شود، ممکن است که تلاش کمتری برای نجات جان تک‌تک انسان‌ها صورت گیرد و یا بر سر اینکه جان چه کسانی باید نجات داده شود، گزینش صورت گیرد.

در انگلستان، مقاله‌ای از سوی یک استاد در دانشگاه بریستول، از تکنیک‌های ریاضی برای اندازه‌گیری میزان صرفه‌جویی در هزینه‌های ایمنی در صنعت انرژی هسته‌ای استفاده کرد تا کاهش احتمالی در عمر انسان‌ها را با رویکردهای گوناگون درمورد ویروس کرونا محاسبه کند و متوجه شد که یک قرنطینه دوازده‌ماهه و پس از آن، واکسیناسیون، به بهترین شکل ممکن خواهد بود؛ ولی در عین حال هشدار داد که اگر کاهش در تولید ناخالص داخلی به ۶.۴ درصد یا کم‌تر ادامه یابد، می‌تواند باعث کاهش طول عمر زندگی افراد شود. (این مقاله که از بی‌بی‌سی پخش شده، واکنش تند اقتصاددانان را به همراه داشته است.)

مسأله دیگر فایده‌گرایی این است که تعطیلی‌های سراسری تا چه مدت باید طول بکشد. جامعه تا کجا می‌تواند هزینه رکود اقتصادی را تحمل کند و اینکه هزینه‌های درمانی تا چه حد پوشش داده شوند. دولت و سازمان‌های بیمه همیشه روی جان انسان‌ها ارزش‌گذاری می‌کنند۲ و با منطق فایده‌گرایی، نمی‌توان بیش از حد مشخصی روی نجات جان انسان‌ها هزینه کرد یا همان‌طور که دونالد ترامپ اظهار داشت: «ما نمی‌توانیم هزینه درمانی بیشتری نسبت به اصل مشکل داشته باشیم.»

جان لاک، عکس از history

لیبرتاریانیسم

جایگاه لیبرالیسم در اندیشه آمریکایی طولانی و متمایز است. اصل و نسب آن به فیلسوف روشنگری جان لاک (۱۶۳۲ – ۱۷۰۴) و پدران بنیانگذار ایالات متحده بازمی‌گردد و در تجسم مدرن خود نیز، از آین رند (۱۹۰۵ – ۱۹۸۲) الهام می‌گیرد که ایده‌هایش را در رمان‌ها و مقالات بیان می‌کرد. از نظر او «هر کسی حق دارد برای خودش زندگی کند» و «شادی فرد را نمی‌توان توسط فردی دیگر یا دیگران محدود کرد.»

رابرت نوزیک، فیلسوف دانشگاه هاروارد در کتاب «آنارشی، دولت و آرمان‌شهر» در پاسخ به تئوری رالز پیشنهاد داد که تصور کنید عده‌ای در یک منطقه فرضی که هیچ ساختار اجتماعی ندارد، جای گرفته باشند، آن افراد چه نوع دولتی در آن‌جا مستقر خواهند کرد و به چه میزان حاضر خواهند بود از آزادی‌های اجتماعی‌شان کم کنند تا به اختیارات دولت افزوده شود؟

ویلیام گلدینگ یک پاسخ به این پرسش را در رمان «ارباب مگس‌ها»۳ آورده است. برای پرهیز از خشونتی که در این رمان بیان‌شده، نوزیک اظهار می‌کند که این افراد بهتر است دولتی با اختیارات حداقلی ایجاد کنند تا قادر باشد هم از خود دفاع کند و هم از حقوق شهروندانش (حقوق فردی)، ولی نه بیشتر.

هر کسی حق دارد برای خودش زندگی کند

ولی در مقابل این آنارشی، ویروس کرونا منجر به افزایش قدرت دولت‌ها و کاهش دامنه‌ی آزادی‌های فردی شده است. جالب اینکه تا به‌امروز (بخش اعظمی از مردم) با این محدودیت‌ها موافق بوده‌اند و این بر خلاف گفته رند و نوزیک است.

با این همه پیش‌تر هم اعتراضاتی مبنی بر نقض حقوق بشر از سوی لیبرتاریان‌ها در موارد مشابهی وجود داشته است؛ ازجمله آنکه پیش‌تر در ایالات متحده، به دلیل فعالیت‌های ضد واکسیناسیون، افراد بسیاری به سرخک مبتلا شده بودند.۴ یک دلیل آزادی‌خواهان این بوده که «حق والدین نسبت به واکسینه نکردن فرزندانشان» باید مقدم باشد بر «تلاش دولت در جهت دفاع از حقوق والدین دیگری که نمی‌خواهند فرزندانشان با بچه‌های واکسن‌نزده در یک جا باشند» خرید هراسناک و احتکار تجهیزات پزشکی در جوامع غربی نیز نشان می‌دهد که بسیاری از مردم ایده رَند در مورد خودمختاری را دنبال می‌کنند و همچنان منافع خالص خود را در اولویت قرار می‌دهند.

در همین‌باره بیشتر بخوانید:
اثر بومرنگی امپریالیسم؛ چگونه ویروس کرونا تصویر جامعه‌ای بی‌فرهنگ از غرب ارائه داد

چنین رویکردی معمولا در سراسر جهان از سوی لیبرتاریان‌ها دیده شده است. شبکه‌های اجتماعی مملو از تصاویری از اجتماعات بزرگ لیبرتاریان‌هاست که مخالف محدودیت‌های ایجادشده از سوی دولت‌ها تجمع کرده‌اند. فرماندار نیویورک بعد از دیدن جمعیت گروه‌های لیبرتاریان در پارکی در نیویورک این‌گونه اظهارنظر کرد که: «این خودخواهانه است، این رفتاری خودمخربانه است. این بی‌اعتنایی به حقوق دیگران است. من شوخی نمی‌کنم. این روند باید متوقف شود.»

به‌عنوان نمونه با شیوع کرونا «اتحادیه آزادی‌های شهروندی آمریکا» در اعلامیه‌ای حاضر به نقض یکی از موارد حقوق بشر مورد نظر خود شد و گفت که آزادی‌های مدنی باید «گاهی اوقات» در جهت مبارزه با یک بیمای مسری «کنار گذاشته شود»؛ ولی فقط «به روش‌هایی که علم تایید می‌کند» و اینکه «شواهد نشان می‌دهد که محدودیت‌های سفر و قرنطینه راه‌حل مناسبی نیست.»

در این شرایط ویژه، آزادی‌های فردی برای انتخاب شیوه زندگی و فعالیت‌ها، از سوی ارزش‌های اخلاقی قضاوت می‌شوند. به‌عنوان نمونه جامعه راجع به سناتور کنتاکی۵ چگونه قضاوت خواهد کرد؟ به‌عنوان سرشناس‌ترین چهره لیبرتاریان ایالات متحده، وقتی به او گفته شد که یکی از افرادی که با او تماس داشته، کرونا مثبت بوده است، همچنان تا یک هفته بدون ماندن در قرنطینه، به فعالیت‌های عمومی و اجتماعی خود ادامه داده و در نهایت در باشگاه ورزشی مجلس سنا متوجه می‌شود که خود او هم کرونا دارد.

رابرت ویلسون: نمایندگی چارتیستی تظاهرات چارتیستی، کنینگتون مشترک، 1848؛ عکس از زندگی و زمانه ملکه ویکتوریا (1900) توسط رابرت ویلسون.

اجتماع‌گرایان

رویکرد دیگر به این شکل است که افراد، هویت‌شان را از جامعه کسب می‌کنند. حقوق فردی وجود دارد ولی هنجارهای جامعه قدرت بیشتری دارند. این طرز برداشت به یونانیان بازمی‌گردد ولی در دوران مدرن بیشتر با آمیتای اتزیونی جامعه شناس و مایکل ساندل فیلسوف شناخته می‌شود. کتاب «لیبرالیسم و حدود عدالت» سندل یکی دیگر از پاسخ‌هایی است که به جان رالز داده شده است و استدلال می‌کند که عدالت را نمی‌توان در خلأ و یا در پشت پرده بی‌خبری تعیین تکلیف کرد؛ بلکه باید در جامعه ریشه داشته باشد. او نظریه عدالت را براساس منفعت (خیر) مشترک می‌داند و می‌شناساند.

سندل هفته پیش در گفت‌وگو با نیویورک‌تایمز:۶

منفعت مشترک درباره این است که ما چگونه در جامعه در کنار هم زندگی کنیم. درباره‌ی ایده‌آل‌های اخلاقی است که با هم برای آن تلاش می‌کنیم، منافع و مسئولیت‌هایی که با همدیگر تقسیم می‌کنیم و فداکاری‌هایی که برای یکدیگر می‌کنیم. درباره‌ی درس‌هایی است که از یکدیگر می‌آموزیم که چگونه زندگی خوب و شایسته‌ای داشته باشیم.

ویروس کرونا دقیقا از همین نقطه حمله‌ور شده و افراد را از زندگی در جامعه محروم کرده و ایده‌های اجتماع‌گرایی هم همین جاست که خودشان را بروز می‌دهند. در برخی از مناطق اروپا، مردم به شکل خودجوش قرار می‌گذارند تا زمانی که در قرنطینه‌اند، به بالکن یا پشت پنجره‌ها رفته و کادر درمانی را تشویق کنند.۷ این‌گونه رفتارها از اجتماعی بودن افراد حکایت می‌کند. در همین چارچوب برای بسیاری از کشورها که دارای دولت رفاهی مدرن هستند، قدردانی و حمایت از کادر خدمات بهداشت عمومی، وظیفه‌ای جمعی تلقی می‌شود؛ حتی در گذشته و زمان‌هایی که جهان درگیر کرونا نشده بود. در ایالت متحده آمریکا اما اوضاع متفاوت است؛ زیرا توزیع خدمات درمانی به شدت مساله‌دار و در جهت منافع صنفی پزشکان است.

البته اجتماع‌گرایی به شکل سوسیالیسم اروپایی هم لزوما خوب نیست. وقتی معاون فرماندار تگزاس در ایالات متحده می‌گوید که همه کشور نباید خود را قربانی افراد پیر کند، یک استدلال اجتماع‌گرایانه را مطرح می‌کند نه منفعت‌گرایانه: به عنوان یک شهروند مسن، کسی از من نپرسید که آیا می‌خواهم خودم را برای آمریکا و نوه‌هایم قربانی کنم. اگر این یک معامله است، با کمال میل آن را می‌پذیرم. (بیان یک فرد مسن). اجتماع‌گرایانی مانند پرفسور مایکل والزر از انستیتوی مطالعات پیشرفته معتقدند که هر سیستم تأمین اجتماعی شامل خدمات بهداشتی و پزشکی، مستلزم «محدودیت صنفی پزشکان است» و شاید ویروس کرونا این بحث‌ها را به نتیجه‌ای مشخص برستاند!

مطابق این نوع طرز فکر، این وظیفه میهن‌پرستانه افراد سال‌خورده است که به زور وبال گردن کشورشان نشوند و زندگی را برای نوه‌های خود بدتر کنند. چنین اخلاق اجتماع‌گرایانه‌ای خیلی از اوقات در ایالات متحده طنین انداز بوده (فقط الکسیس د توکوویل را بخوانید) که باعث ناراحتی در شبکه‌های اجتماعی هم شده است.

پس از ظاهر شدن ویروس کرونا برای نخستین بار در ماه ژانویه در استان ووهان چین، شاهد جنبه‌ای دیگر از اجتماع‌گرایی بودیم. به مردم شهرها گفته شد که درب منازل‌شان را قفل کنند و حتی به اجبار، خود را قرنطینه کنند، برای به دست آوردن «منفعت عمومی» که البته این «منفعت عمومی» تا حد زیادی از سوی حزب کمونیست این کشور مشخص می‌شود.

اکنون همه رالزی هستیم

در حال حاضر رویکردی که در سراسر غرب اتخاذ می‌شود رالزی است. سیاستمداران در حال کار بر روی این فرض هستند که وظیفه دارند از جان و سلامتی همه حفاظت کنند، هما‌ن‌طور که خودشان مایل هستند که از آن‌ها محافظت شود، درحالی‌که مردم نیز از این قاعده طلایی برای قرنطینه خودشان پیروی می‌کنند تا با محدود کردن آزادی‌های خود، جان خود و دیگر افراد جامعه را نجات دهند.

ولی تا چه مدتی در همین مسیر باقی خواهیم ماند؟ تمام تئوری‌های دیگری که داعیه‌دار عدالت هستند، دارای جذابیت‌اند ولی گمان می‌رود که رالز و قاعده طلایی‌اش پیروز این بازی خواهد شد. این امر تا حدی به این دلیل است که دین (حتی اگر در غرب رو به زوال باشد) آن را ملکه ذهنمان ساخته است و هرچه همه‌گیری سخت‌تر شود، ممکن است به خوبی درک کنیم که مفهوم دوست داشتن همسایه به‌مراتب قوی‌تر می‌شود.

به‌عبارتی اکنون همه ما رالزی هستیم!

منبعبلومبرگ
ترجمه از حسن علیزاده

۱+ و +
۲+
۳. در این داستان هواپیمای حامل بچه‌های یک مدرسه در نزدیکی جزیره‌ای متروکه سقوط می‌کند و آنها بدون سرپرست موظف به اداره خودشان می‌شوند. پس از مدت کوتاهی گروه قانون گریز با توسل به اهرم‌های زر و زور و تزویر جمعیت را به سوی توحش می‌کشند. سریال مشهور لاست بسیاری از مضامین خود را از این داستان الهام گرفته است؛ همچنین بنگرید به+
۴+ و +
۵. +
۶+
۷+
توجه: در ترجمه این نوشتار از منبع + هم بهره گرفته شد. و برای نخستین بار در وب‌سایت سیاست و فرهنگ منتشر شده است.