جایگاه شعر و تصنیف در زبان فارسی محدود به ادبیات نبوده بلکه با مروری بر تحولات ایران معاصر میتوان به نقش تأثیرگذار آن در تحولات اجتماعی و سیاسی همچون نهضت بیداری ایرانیان و انقلاب مشروطه پی برد. نامهای بزرگی را میتوان در این بین برشمرد، از عارف و میرزاده عشقی گرفته تا بهار و ایرج و دیگران. دلبستگی ایرانیان به شعر بدان حد بوده که میشد در حضور مستبدترین حاکمان هم، نسبت به وضع موجود یا اشخاصی، زبان به نقد و اعتراض گشود؛ از آن جمله است در روایتی که از کنت دوبوگینو۱ از عصر ناصرالدین شاه به دستمان رسیده است:
«تصانیفی را که مردم در حق وزرای ناصرالدین شاه میخوانند، شاه حکم میکند در مجلس شاهانه برایشان بخوانند و مضمون این تصنیفها به قدری زننده است که در مملکت ما پلیس هرگز اجازه نمیدهد که چنین تصانیفی را مردم بخوانند.»۲
البته در باب این روایت دو نکته را باید مدنظر داشت؛ نخست آنکه این تصنیفها هیچگاه شخص همایونی شاه را مورد خطاب و عتاب قرار نمیدادند که اگر چنین بود سراغی از سراینده نمیتوانستیم گرفت! دوم آنکه دلیل استقبال شاه شهید از این تصنیفها، طنز مبتذل موجود در این اشعار بود. این طرز بیانِ زننده و گاه همراه با کلمات رکیک و مستهجن در آن دوره، گریبان بسیاری از تصنیفها را گرفته بود و شاه با تکیه بر عمومیت یافتن این تصانیفِ بیخطر در میان مردم میتوانست در حضور میهمانان خارجی از مردمی بودن خود پزی هم در کند!
...
پینوشت:
۱. گوبینو در سال ۱۸۵۵م به همراه همسر و دخترش از طریق بندر بوشهر به ایران آمد و مورد استقبال دربار وقت قرار گرفت. در طول اقامت خود در ایران به زبان فارسی مسلط شد و به کارهایی از قبیل سکهشناسی و مطالعهی تاریخ و فلسفه و نیز ترجمهی متون فارسی به فرانسه مشغول شد. گوبینو در سال ۱۸۵۸ بار دیگر به فرانسه بازگشت و به آمریکا رفت و پس از مدتی، این بار در مقام سفیر فرانسه به تهران اعزام شد و تا سال ۱۸۶۳ در این مقام باقی ماند.
۲. منبع روایت: از صبا تا نیما، جلد دوم، یحیی آرینپور